کتاب رودخانه وارونه (هانا)
ژان کلود مورلوا
۱۵۴ صفحه رقعی
مترجم: آسیه حیدری (شاهی سرایی)
✍
وقت نگاه کردن و دقت کردن به آنها را داشتم.
کمیآن طرف تر دو تا دیگر از آنها هم
مثل آن دوتای اولی در رفتند.
البته طبیعی اش این است که وقتی غریبهای وارد جایی میشود،
بچهها با دیدنش خجالت نمیکشند،
و برعکس دنبال او راه میافتند،
او را تعقیب میکنند، سوال پیچش میکنند.
خیلی هم برایم مهم نبود.
من منتظر بزرگ ترها بودم.
دو تا مادربزرگ با قدمهایی آرام جلو آمدند.
انگار خواهر بودند، چون دماغهایشان درست مثل هم بود.
دماغهای کوچولویی به شکل ترامپت.
با فاصله با آنها سلام کردم تا از من نترسند.
ولی به جای اینکه جواب سلام مرا بدهند،
راهشان را کج کردند و با سرعت دور شدند.
بله! من مادربزرگها را ترسانده بودم.
البته تعجب نکردم. حتما بارنابه به اهل ده خبر داده بود
و کمیتهی پذیرایی از من در انتظارم بودند.
برای تهیهی این کتاب میتوانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:
@nashreshani1
همچنین میتوانید از سایت نشر شانی تهیه کنید:
http://www.nashreshani.com